سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشاوران آموزش و پرورش منطقه مبارکه
 
قالب وبلاگ

قابل توجه روسای محترم گروه مشاوره استان ها


با سلام و احترام

با عنایت به تصویب آیین نامه هدایت تحصیلی و تثبیت شاخه ها و رشته های تحصیلی با عناوین علوم تجربی ،ریاضی فیزیک ، ادبیات وعلوم انسانی ،علوم ومعارف اسلامی در شاخه نظری و زمینه های صنعت ،خدمات ،کشاورزی وهنر در شاخه های فنی وحرفه ای و کاردانش  از آنجائیکه آیین نامه مذکور می بایست از طریق شورای عالی آموزش و پرورش به استانها ابلاغ گردد ، جهت تسریع درا نجام بررسی های مشاوره ای توسط مشاوران مدارس موارد ذیل جهت اجرا به اطلاع می رساند:

1-نمون برگ نظر خواهی از دانش آموزان و والدین مطابق با نمون برگ های پیوست ایفاد می گردد . خواهشمند است در اختیار مناطق و مشاوران مدارس متوسطه اول قرار داده شود . نظر خواهی ازدانش آموزان به میزان 10 امتیاز ونظر خواهی از والدین به میزان 5 امتیاز می باشد .

2-آزمون های مشاوره ای استعداد و رغبت سنج تحصیلی -شغلی هر کدام به میزان 15 امتیاز در نظر گرفته شده است . از آنجایی که نرم افزار تصحیح و نمره گذاری این آزمون ها و نتایج آن  از قبل بر اساس رشته های تحصیلی به میزان 10 امتیاز استخراج می نماید. ضروریست مشاوران محترم بصورت دستی برای هریک از دانش آموزان نتایج آن را به میزان 15 امتیاز در نمون برگ شماره 5 (جمع بندی بررسی های مشاوره ای ) محاسبه و درج نمایند.بدین صورت که امتیاز بدست امده دانش آموز از 10 را در عدد  1.5 ضرب نمایند .لازم به ذکر است امتیاز آزمون استعداد 15 وآزمون رغبت سنج تحصیلی شغلی نیز 15 می باشد.

3- نتایج عملکرد درسی دانش آموز بر اساس میانگین نمرات تمام دروس پایه های هفتم ، هشتم و نهم در سیستم سناد دانش آموزی محاسبه و در نمون برگ نهایی هدایت تحصیلی به میزان 35 امتیاز درج می گردد و مشاوران در این خصوص نیاز به اقدام خاصی ندارند .

4- برای تکمیل نمون برگ نظر خواهی از دبیران دروس مرتبط (نمون برگ شماره 2) مشاوران محترم می بایست برابر با نمون برگ پیوست از دبیران پایه نهم دروس ریاضی و علوم تجربی برای رشته ریاضی فیزیک و علوم تجربی ودروس ادبیات فارسی ، مطالعات اجتماعی ، عربی برای رشته ادبیات و علوم انسانی و دروس دین و زندگی ، ادبیات فارسی وعربی برای رشته علوم و معارف اسلامی و دروس مطالعات اجتماعی و کار و فناوری برای شاخه کاردانش ، ریاضی و کار و فناوری برای شاخه فنی و حرفه ای بر اساس ملاک های اشاره شده در فرم پیوست نظر خواهی از دبیران را دریافت ودر نمون برگ شماره 5 انتقال دهند .

5- نظرخواهی از مشاوران نیز به میزان 10 امتیاز می باشد و مشاور می بایست بر اساس نتایج آزمون های مشاوره ای ، مصاحبه و مشاوره با دانش آموزان و والدین امتیاز تخصصی خود را در نمون برگ شماره 5 به میزان 10امتیاز درج نمایید.

با توجه به اینکه جمع امتیاز هدایت تحصیلی 100امتیاز می باشد ضرویست مشاوران تا به میزان 65امتیاز در نمون برگ شماره 5 جمع بندی ودر اختیار متصدی ثبت نمرات درسی دبیرستان متوسطه اول قرار داده شود و بصورت سیستمی نیز 35 امتیاز مربوط به نتایج عملکرد درسی در فرم هدایت تحصیلی درج می گردد ودر نهایت اولویت بندی رشته های تحصیلی براساس امتیاز مکتسبه از 100 تعیین می گردد.

شیونامه اجرایی هدایت تحصیلی متعاقبا ارسال می گردد.

 

اداره کل امور تربیتی ومشاوره

 


[ چهارشنبه 95/1/25 ] [ 11:0 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

اموزش مهارت ها در DBT

رفتار درمانی دیالکتیکی بر این نکته تاکید می کند که رفتار های غیر انطباقی بیماران ( مثل،خودزنی،رفتار های خود کشی گرایانه، سوء مصرف الکل و داروها)در خدمت تجربه های هیجانی آزاردهنده است. به دنبال این رفتارهای غیر انطباقی ، کاهشی موقتی در برانگیختگی هیجان رخ می دهد ودر نتیجه استفاده از این راهبر دهای غیرانطباقی  به صورت منفی تقویت می شود. بنابر این، بدنه اصلی تمرکز DBT، حول یادگیری به کار گیری و تعمیم مهارتهای انطباقی خاصی است که در ان روش درمانی اموزش داده می شود و هدف نهایی ان، کمک به بیمار برای شکستن وفایق امدن براین چرخه ی معیوب است . درDBT چهار دسته از مهارتها اموزش داده می شود:

1.      مهارت های ذهن اگاهی

2.      مهارت کارامدی بین فردی

3.      مهارت تحمل پریشانی( رنج)

4.      مهارت تنظیم هیجانی

هریک از این مهارتها با کمک بازی نقش(ROLE PLAYING) یا سایر مولفه های تجربی، اموزش داده می شود وتمرین یا یادگیری انها بر اساس تکالیف خانگی بررسی می شود. هر جلسه چند برگ کاغذ جهت یادداشت برداری و تعدادی فرمهای مخصوص که حاوی اطلاعاتی درباره مهارت های DBT است به درمانجو( یا درمانجویان، در گروه درمانی ) داده می شود. موضع دیاالکتیکی در مهارت اموزی DBT نیز رعایت شده است ، به این معنی  که ذهن اگاهی و تحمل پریشانی،مهارتهای مبتنی بر پذیرش هستند، وتنظیم هیجانی و کارامدی بین فردی مهارتهای مبتنی بر تغییرحساب می ایند. با این حال استفاده موثر و کارامد از تمام این چها مهارت به درجه تسلط درمانجو بر ذهن اگاهی بستگی دارد به همین دلیل قبل از اموزش  مهارت دیگر همیشه در ابتدا مهارت ذهن اگاهی تمرین می شود. تاکید DBT بیشتر بر مهارت های ذهن اگاهی و تحمل پریشانی است زیرا مهارت های کار امدی بین فردی و تنظیم هیجانی عمدتا از همان اصول و روشهای رفتار درمانی شناختی( عمدتا، اموزش مهارت های اجتماعی و مهارتهای جرات مندی و ابراز وجود) پیروی می کنند.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 11:32 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

اهداف درمانی

در جلسات اولیه ، اهداف مورد نظر با بیمار در میان گذاشته می شود و درمانجو و درمانگر پیرامون آنها بحث می کنند. به منظور موفقیت درمانی ، لازم است که درمانگر تعهدی از درمانجو بگیرد، مبنی براینکه در راستای نیل به اهداف درمانی حرکت کند. زمانی که بیمار و درمانگر در مرحله پیش از شروع درمان هستند و تمرکز اصلی درمانگر بر ارزیابی و اشنا سازی بیمار با DBT است، از بیماران خواسته می شود در مورد سه موضوع عمده تعهد کتبی یا شفاهی بدهند:

1)     برای یک سال زنده بمانند( یعنی ، دست به خود کشی نزنند).

2)     بر روی رفتارهای که موجب تداخل درمان می شود،تمرکز کرده وبا درمانگر همکاری کنند.

3)     برای یک بازه ی زمانی مشخص( معمولا یک سال ) DBT را ادامه بدهند.        

این تعهد در DBT ، کاملا اشکار و صریح است؛ بر خلاف اکثر درمانهای دیگر که یا تعهد اصلا وجود ندارد ، یا اگر هم باشد تلویحی و ضمنی است ،منطق این کار از شواهدی ریشه گرفته که نشان می دهند متعهد شدن درمانجو به رفتار کردن به شیوه ای خاص ارتباطی قوی با عملکرد اینده او در جلسات درمانی دارد.درمانگر به صورت سلسله مراتبی بر اهداف تمرکز می کند ولی چنانچه رفتار ناسازگار قبلی بازگشت کند، مجددا به سمت هدف قبلی حرکت می کند. پسرفت به اهداف قبلی در کار با بیماران مرزی بیشتر یک قاعده است تا استثنا.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 11:31 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

مفهوم دیالکتیک

لینهان (1993) معتقد است فهم زیر بنایی DBT حایز اهمیت ، چرا که تعیین کننده نگرش در مانگر به رنج بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است. اما چرا لینهان برای توضیح روش درمانی خود ،اصطلاح دیالکتیک را بکار برده است؟ وی مفهوم دیالکتیک را از هگل گرفته است. در دیدگاه هگل ،دیالکتی « سیر اندیشه » است از طریق« تز » (وضع موجود)، « انتی تز»( وضع مقابل) و « سنتز » (نتیجه). در فلسفه هگل ، تز، ایجاب است و انتی تز ، سلب یا نفی ان، وسنتز ، نفی نفی، که عبارت است از حفظ نتایج صحیحی از تقایل دو مقدمه ی پیشین ناشی می شود. به معنا ی دیگر، لینهان معتقد است که اصطلاح دیالکتیک به این عقیده  اشاره دارد که  حقیقت، نتیجه ی تنش دایمی بین اهداف یا موضوعات مختلف است.هر اتفاقی- که تز نامیده می شود- گرایشی به تولید یک نیروی مخالف خود دارد.( که آنتی تز نامیده می شود) و تضاد میان اهداف و اندیشه ها از طریق خلق یک اتفاق جدید (که سنتز نامیده می شود) ، بر طرف خواهد شد   . به عنوان مثال: کامران عاشق کتایون است (تز) ، ولی از انجا که به تازگی در کتایون خصایصی را دیده که منجر به رنجش او شده ،تدریجا شک کرده که ایا واقعا عاشق کتایون هست یا نه( انتی تز ). در نهایت ، کامران به درک این حقیقت می رسد که می تواند همچنان عاشق کتایون بماند ، علی رغم آنکه، کتایون نقاط منفی وقصور های خاص خود را دارد. شاید حتی به خاطر همان خصایص منفی که در او دیده ، همچنان عاشقش مانده است( سنتز). همان طور که اندیشه های هگلی توضیح می دهد ، سنتز عبارت از «حفظ» نتایج صحیحی است که از تقابل دو مقدمه ی پیشین ناشی می شود . بنابر این، لینهان از این اصطلاح برای اشاره به واقعیت بیمار مرزی استفاده می کند تا بگوید که لازم نیست که جهان و حقیقت جهان را به دو بخش کاملا سیاه و سفید دو تکه کند، بلکه می تواند به سنتزی از اهداف و موضوعات برسد. یعنی به جای اینکه دوست، معشوق یا همسر، کاملا بد (تز) یا کاملا خوب ( انتی تز) فرض یا تصور شود ، می تواند انسانی با مجموعه ای از ویژگی های مثبت و منفی در نظر گرفته شود( سنتز).

در واقع دیالکتیک به « ماهیت اساسی واقعیت » اشاره دارد و ان را به عنوان امری پیوسته و دایم ، پویا و کل نگرانه می نگرد.DBT که بر یک دیدگاه دیالکتیکی از جهان استوار است براین  سه اصل تاکید می کند:

1.      اصل تمامیت واقعیت و داشتن ارتباط با مناسبات مشترک درونی.

2.      اصل تضاد یا قطبیت.

3.      اصل تغییر پیوسته و دایم.

 اصل اول به این معنا است که هر سیستمی یک کل واحد است و افراد نه در انزوا، که در ارتباط با سیستم قرار دارند.مشابه نظریه های سیستمی و بافت گرا، دیدگاه دیالکتیکی هم  معتقد است که تجزیه و تحلیل بخشی از انسان واجد ارزش محدودی است ، مگر اینکه تحلیل ما به کلیت وجودی وی تسری پیدا کند. اصل دوم به این معنا است که درون هر چیزی یا هر سیستمی ، نوعی قطبیت وجود دارد. برای مثال؛ فیزیکدان نمی تواند حتی کوچکترین مولوکول را به مولکول دیگر کاهش دهد . هر جا که ماده ای وجود دارد، یک ضد ماده هم وجود خواهد داشت ، دقیقا همان طور که درون یک اتم هم پروتون وجود دارد و هم الکترون. واقعیت بیرونی بصورت یک ساختار ایستا در نظر گرفته نمی شود، بلکه ترکیب نیروهای متضاد و پویای تز و انتی تز باعث تشکیل نیروی سومی به نام سنتز می شود. تمامی قضایا در دل خود حامل اضداد خود هستند. فرض  لینهان بر این است که واقعیت، اساسا ماهیتی پارادوکسیکال دارد؛ مضاف بر اینکه هر واقعیتی در برابر واقعیت ضد خود نیز قد علم می کند. این خصیصه دیدگاه دیالکتیکی ، تغییر مداوم یا پیوسته نامیده می شود.در DBT ، تضاد وتنش دایمی دردرون هر سیستم – مثبت و منفی ، خوب وبد ، فرزند و والد، در مانجو و درمانگر ، فرد و محیط- و انسجام و یکپارچگی انهاست که تغییر ایجاد می کند.

حالت جدیدی که به دنبال سنتز ایجاد می شود نیز ترکیبی از نیروهای متضاد است ؛ بدین ترتیب ، تغییر، روند پیوسته ای است که ماهیت اصلی زندگی را تشکیل می دهد.

نکته دیگر اینکه لینهان از واژه ی دیالکتیک استفاده می کند تا وضعیت به ظاهر پاردوکسیکال خاصی که درمانگر می باید در برابر بیمار مرزی اتخاذ کند، توضیح دهد. در واقع، دیالکتیک اصلی در این رویکرد ، یکپارچگی یا وحدت پذیرش و تغییر است. به این معنا که آرزوی تغییر هر تجربه ی دردناک، باید با تلاشی مشابه برای یادگیری پذیرش دردهای غیر قابل جتناب و ناگزیر زندگی متعادل شود.



[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 11:30 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

 

رفتار درمانی دیالک تیکی(D.B.T) چیست؟
====
این روش درمانی(D.B.T) توسط لینهان و برای درمان بیماران مرزی(BPD) ارائه شده است.

رفتاردرمانی شناختی زمانی توصیه می شود که به طور مثال فرد دچار اختلالاتی نظیر افسردگی، ترس یا وحشت زدگی، کمبود یا فقدان اعتماد به نفس، فشار روانی، اعتیاد یا مشکلات بین فردی باشد. علاوه بر این، رفتاردرمانی در مواردی که فرد دچار تجربه ناگواری است که در عملکرد وی اختلال ایجاد کرده نیز کاربرد دارد.

هدف رفتاردرمانی، افزایش کیفیت زندگی و سازگاری از طریق بازسازی رفتاری است. البته در رفتار درمانی، دلایل ایجاد اختلال در کودکی نیز مورد توجه واقع می شود. اما تاکید بر پیشینه یادگیری فرد است. با وجود این، اساس رفتار درمانی ایجاد تغییر در رفتارهای کنونی ـ رفتارهای نامطلوب ـ و الگوهای فکری ناکارآمد می باشد.
اگر چه مزیت اصلی روان درمانی، امکان استفاده کمتر از دارو به علت عوارض جانبی است، اما حذف کامل دارو امکان پذیر نمی باشد. علاوه بر این، برای جلوگیری از بروز اعتیاد به دارو، در صورت استفاده طولانی مدت، متخصص آن را در دوز پایین تجویز می کند. درمانگر در درمان اختلالات نامبرده، در روند درمان نقش فعالی را به عهده دارد. در مقابل برای درمان اختلالات روانی با منشاء ارگانیکی مانند اسکیزوفرنی و افسردگی سایکوتیک یا جنون و غیره مصرف دارو ضروری به نظر می رسد و رواندرمانی اثری ندارد.

 درمان شناختی – رفتاری
مفهوم رفتاردرمانی اولین بار توسط آیزنک ابداع شد. این مفهوم بر کلیه روش های درمانی که هدف آن ها، تغییر رفتارهای کنونی است، دلالت دارد. برخلاف روان کاوی، در رفتاردرمانی، افشاء و تحلیل تعارضات روانی ناهشیار مورد توجه قرار گرفته نمی شود. رفتاردرمانی، کاربرد بالینی نتایج آزمایشات رفتاری است که بر پایه تئوری های یادگیری مانند شرطی سازی کلاسیک و عامل بنا شده است.
نکته مهم در رفتاردرمانی تغییر رفتار توسط آموزش رفتارهای جدید، اصلاح رفتارهای گذشته و حذف رفتارهای نامطلوب می باشد. هر نشانه اختلالات روانی، روش درمانی متفاوتی را ایجاب می کند. به عنوان مثال برای درمان فوبی (ترس مرضی از موقعیت و یا شئی) از روش حساسیت زدایی منظم استفاده می شود. درمانگر نباید در روند درمان تنها به یک روش درمانی خاص اکتفا کند. روان درمانی فرآیند بسیار پیچیده ای است که استفاده از روش های درمانی متفاوتی را اقتضا می کند.روش های گفته شده، تنها بخش کوچکی از کلیه روش های درمانی استاندارد در رفتاردرمانی است.

 

 


[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 11:30 صبح ] [ سید حسین حسینی ]
باید توجه داشت که غالب بیماران ترکیبی از طرحواره های مختلف و پاسخهای مقابله ای دارند یعنی گاه اجتناب، گاه تسلیم و برخی اوقات نیز جبران افراطی را بکار می گیرند. بنابر این می توان گفت سبک طرحواره شبکه ای منسجم و یکپارچه از مولفه های شناختی، هیجانی، انگیزشی و رفتاری یک یا چند طرحواره ناسازگار اولیه و راهبردهای مقابله ای مختلفی است که فرد در پاسخ به این طرحواره ها برمی گزیند.
آنچه مهم است آنست که درمانگر درصدد چرخش بر می آید یعنی حرکت بین سبکها و خروج از یک سبک ناکارآمد به سمت یک سبک طرحواره ای کارآمدتر و سالمتر تا بدین وسیله در مسیر فرآیند ترمیم طرحواره گام بر دارد.
انواع سبکهای طرحواره ای :
یانگ و همکاران سبک های طرحواره ای را در قالب 4 طبقه عمده مطرح کرده اند:
  • 1- . سبکهای کودک که عبارتند از: کودک آسیب پذیر، کودک عصبانی، کودک تکانشی – بی انضباط و کودک خوشحال
  • 2- . سبکهای مقابله ای ناسازگار : تسلیم شونده فروتن، محافظ جدا افتاده، وجبران کننده افراطی
  • 3- . سبکهای پدر و مادری ناسازگار : پدر و مادر تنبیه گر، و پدر و مادر متوقع
  • 4- . سبک بزرگسال سالم
کنش های طرحواره :
طرحواره ها دو کنش متفاوت دارند که عبارتند از : تداوم طرحواره و ترمیم آن
. تداوم طرحواره :
  • هر فکر، احساس، رفتار و خاطره ای می تواند منجر به تداوم و تقویت طرحواره شود. طرحواره ها توسط سه مکانیزم اولیه تداوم می یابند :
    • الف ) تحریف های شناختی : فرد از طریق تحریف های شناختی محیط را بگونه ای سوء تعبیر می کند که بتواند طرحواره را تقویت کند یعنی اطلاعاتی را از محیط می گیرد که با طرحواره وی هماهنگ باشد و از نظر هیجانی هم فرد هیجانهای مرتبط با طرحواره دردناک را بازداری کرده و از حیطه خودآگاه می راند.
    • ب) الگوهای خود آسیب رسان زندگی : از نظر رفتاری فرد خود را در الگوهای آسیب رسان درگیر می سازد و موقعیت ها و رابطه هایی را بر می گزیند و حفظ می کند که تداوم طرحواره مورد نظر را در پی داشته باشد.
    • ج ) سبک مقابله ای طرحواره : فرد همچنین با سبک مقابله ای ناسازگاری که دربرابر طرحواره می گزیند موجبات تداوم طرحواره را فراهم می آورد.
  • . ترمیم طرحواره : هر خاطره، فکر یا احساسی می تواند طرحواره را ترمیم کند اما از آنجا که طرحواره ها نسبت به تغییر مقاومند ترمیم طرحواره نیاز به انگیزه و تمایل برای رو به روشدن و مبارزه با طرحواره و قانونمندی ها و تمرین های مستمر دارد.
    ترمیم طرحواره هدف اصلی طرحواره درمانی است و چون یک طرحواره در برگیرنده مجموعه ای از خاطرات، هیجانها، حسهای بدنی و شناختارهاست بنابراین در ترمیم طرحواره باید تمامی این عناصر را تعدیل نمود. تغییر طرحواره شامل تغییر رفتار هم می شود و به بیمار می آموزد الگوهای رفتاری سالمتر و سازگارتری را جایگزین سبکهای مقابله ای ناسازگار کند.

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 10:12 صبح ] [ سید حسین حسینی ]
یانگ مبتنی بر این 5 نیاز بنیادین 18 طرحواره ناسازگار اولیه را در قالب 5 حیطه اصلی طبقه بندی کرده است :

  • 1- . حیطه جدایی و طرد : این افراد به این دلیل که نیاز به دلبستگی ایمن در آنها ناکام شده است قادر به برقراری دلبستگی های ایمن و ارضا کننده با دیگران نیستند چرا که خانواده های این افراد معمولا ناپایدار، آزار دهنده پ، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود هستند. طرحواره هایی که در این حیطه قرار می گیرند عبارتند از :
    • • طرد شدن – بی ثباتی
    • • محرومیت هیجانی
    • • بی اعتمادی – آزار دیدن
    • • نقص داشتن – شرم
    • • انزوای اجتماعی – بیگانگی
  • 2- . حیطه خودگردانی و عملکرد مختل :افراد دارای طرحواره های این حیطه در فاصله گرفتن از خانواده و نمادهای پدری یا مادری و عملکرد مستقل مشکل دارند چرا که در کودکی اعضای خانواده آنقدر در کارهای وی دخالت کرده اند و به گونه ای افراطی حمایتگر بوده اند که این افراد نتوانسته اند هویتی مستقل را در خود شکل دهند. طرحواره های این حیطه عبارتند از :
    • • آسیب پذیری در برابر صدمه یا بیماری
    • • به هم ریختگی – خود رشد نایافته
    • • شکست
  • 3- . حیطه مرزهای مختل : نقص در حد و مرزهای درونی، بی مسئولیتی در قبال دیگران و بی هدفی دراز مدت از ویژگی های این حیطه است. این مشکلات منجر به عدم رعایت حقوق دیگران، عدم همکاری با آنان، اقدام به رفتارهای مغایر با قانون و عدم برنامه ریزی شخصی واقع گرایانه می شود. خانواده های این افراد غالبا بسیار دخالت کننده، سهل گیر و القا کننده حس برتری در کودک هستند در برخی موارد ممکن است کودک به دلیل عدم رعایت قانون مورد تنبیه قرار نگیرد و ذاهنمایی و هدایت مناسب و کافی دریافت نکند. طرحواه های این حیطه عبارتند از :
    • • استحقاق داشتن – بزرگ منشی
    • • خود انضباطی ناکافی
  • 4- 4. حیطه هدایت شدن توسط دیگران : افراد این حیطه تاکید ویژه ای بر ارضای نیازهای دیگران دارند نه خودشان و این کار برای کسب تایید، حفظ ارتباط عاطفی و اجتناب از تنبیه است. خانواده این افراد همیشه این فرد را بصورت مشروط پذیرفته اند و محیط باذیرش بدون قید و شرط در خانواده وجود نداشته است بنابراین این کودکان یاد گرفته اند نیازهای خود را سرکوب نمایند. طرحواره های این حیطه عبارتند از :
    • • فدا کردن
    • • قربانی کردن خویشتن
    • • تایید جویی – پذیرش جویی
  • 5- . حیطه هوشیاری افراطی و بازداری :
    • • منفی گرایی – بدبینی
    • • بازداری هیجانی
    • • استانداردهای ناعادلانه – عیب جویی افراطی
    • • تنبیه
راهبردهای مقابله ای ناسازگار:
همانطور که گفته شد رفتار فرد قسمتی از طرحواره او نیست بلکه رفتارهای ناسازگار به عنوان پاسخی در برابر طرحواره های ناسازگار اولیه شکل می گیرند به این رفتارها که توسط طرحواره ها بر انگیخته می شوند ولی جزیی از طرحواره ها نیستند اصطلاحا ” راهبردهای مقابله ای ” می گویند. اگر چه بخش عمده ای از راهبردهای مقابله ای رفتاری هستند اما بیمار از راهبردهایشناختی و هیجانی نیز برای مقابله با طرحواره ها استفاده می کند. سه راهبرد مقابله ای طرحواره عبارتند از :
  • 1- . جبران افراطی طرحواره
  • 2- . اجتناب از طرحواره
  • 3- . تسلیم طرحواره شدن

* دو عامل تعیین کننده در این باره که هر فرد چه نوع شیوه مقابله ای را بر می گزیند عبارتند از : 1) سرشت فرد و 2) درونی سازی و سرمشق گیری

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 10:11 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

 

شش سازه اصلی در طرحواره درمان عبارتند از :
  • . طرحواره های ناسازگار اولیه
  • . نیازهای بنیادین
  • . حیطه های طرحواره
  • . راهبردهای مقابله ای
  • . سبکهای طرحواره
  • . کنشهای طرحواره
طرحواره های ناسازگار اولیه :

  • * بک طرحواره های ناسازگار اولیه از جمله فقدان، شکست و مورد علاقه نبودن را معرفی کرد. این طرحواره ها در سالهای اولیه کودکی پدید می آیند.
  • * بالبی معتقد است اختلالهایی که در مرحله اولیه زندگی روی می دهند بر پردازش اطلاعات در سالهای اثر می گذارند.
  • * یانگ نیز فرض کرد برخی از طرحواره ها بویژه طرحواره هایی که در طی دوران اولیه زندگی در نتیجه تجربه های ناخوشایند و نامطلوب کودکی شکل می گیرند ممکن است هسته مرکزی اختلالات شخصیت، مشکلات خصیصه ای خفیف تر و بسیاری از اختلالات دیرپای محور یک را تشکیل دهند. وی این مجموعه از طرحواره ها را طرحواره های ناسازگار اولیه نامگذاری کرد.
  • * بطور خلاصه طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای شناختی، هیجانی و واکنشهای جسمی خود ویرانگری هستند که در دوره های اولیه کودکی شکل می گیرند و در طول زندگی وی تکرار می شوند.
نیازهای بنیادین (منشاء طرحواره های ناسازگار اولیه) :
نیاز هیجانی بنیادین در انسان وجود دارد که باید برآورده شوند و ناکامی در برآورده شدن این نیازها در فرد، موجب شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه می شوند. این 5 نیاز اولیه عبارتند از :
  • . دلبستگی های ایمن به دیگران ( شامل امنیت، ثبات، پرورش و پذیرش )
  • . استقلال، کارآمدی و حس هویت
  • . بیان آزادانه نیازها و هیجانهای پذیرفتنی
  • . خودانگیختگی
  • . محدودیت های واقع گرایانه و خود – بازداری (خود – کنترلی)
* در طرحواره درمانی هدف این است که به بیمار کمک کنیم تا با روشهای سازگارانه تری برای ارضای این نیازهای بنیادین خود بکوشد.

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 10:11 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

 

تعریف طرحواره:
شاید بتوان گفت طرحواره یک بسته حافظه ایست که محتوای آن را آموزه های فرد در طول زمان شکل می دهد.
باید توجه داشت که در روند پدیدایی طرحواره ها عواملی مثل بنیادهای زیستی فرد و عوامل مربوط به محیط تربیتی او مثل محیط خانواده، فرهنگ، تجارب وی در فرایند رشد، رخدادهای بزرگ و . . . تاثیر می گذارند.
این بسته حافظه ای مثل یک فیلتر بزرگ و پیچیده بر سر راه اطلاعات ورودی به حافظه و همچنین اطلاعات موجود در حافظه عمل کرده و با سرند، دسته بندی، و سازمان دهی، شکل گیری معانی جدید را در ذهن ممکن می سازد.
طرحواره ها فراتر از یک باورند آنها ما را برای مقوله بندی اطلاعات و پیش بینی رخدادها توانا می سازند.
یک طرحواره در برگیرنده مجموعه ای از خاطرات، هیجانها، حسهای بدنی و شناختارهاست.
ویژگی مقاوم بودن و سخت جانی طرحواره ها آنها را در صدر فهرست چالشهای کسانی می گذارد که در حرفه شان با ” تغییر ” سر و کار دارند.
تاریخچه :
  • * واژه طرحواره از نخستین دهه های قرن بیستم به متون روانشناسی راه یافت و روانشناسان بسیاری آن را با تعاریف خاص خود شان در چهارچوب نظری ویژه ای بکار بستند.
  • * به نظر می رسد بارتلت اولین کسی بود که مفهوم طرحواره را در روانشناسی و در گستره حافظه مطرح کرد.
  • * بعدها کم کم در روانشناسی جایگاه ویژه ای یافت و در نظریات پیاژه مدلهای باز نمایی ذهنی را بخوبی توضیح داد.
  • * در چند دهه اخیر نظریه پردازان شناختی – رفتاری مثل بک، باور، تیزدیل، متیوز و کلارک برای تبیین نابهنجاریهای روانی
  • * و نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی مثل نیس بت برای تبیین سازه های ذهنی در پیوند با درون دادهای اجتماعی از واژه طرحواره بهره بردند.

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 10:9 صبح ] [ سید حسین حسینی ]

 

طرحواره درمانی درمانی است ابتکاری و تلفیقی که توسط یانگ و همکارانش پایه گذاری شده است او در این درمان کوشیده است تا با بکارگیری مبانی و راهبردهای روشهای درمان شناختی – رفتاری (CBT) و مولفه هایی از سایر نظریه ها مثل دلبستگی، روابط شیء ای، ساختار گرایی و روان تحلیلگری و تلفیق یکپارچه و منسجم آنها با یکدیگر یک مدل درمانی جدید را برای درمان اختلالات دیرپایی مثل اختلالات شخصیت و اختلالات مزمن محور یک ارایه دهد.
سه دهه پیش بک مطرح ساخت که هرچند کاربرد اطلاعات مربوط به دوران کودکی برای درمان دوره حاد افسردگی و اضطراب لازم نیست اما برای درمان مشکلات مزمن شخصیتی ضروری به نظر می رسد.
طرحواره درمانی به درک پایه های مشکلات روانشناختی فرد در دوران کودکی، ارتباط مراجع – درمانگر و نشاندن فرمول بندی مشکل بر زمینه تاریخچه فردی گسترده تری پای می فشارد.
ین درمان برای چه کسانی بکار می رود ؟
وقتی که رفته رفته درمانگران از درمان اختلالهای محور یک مثل اضطراب به سمت کار بر روی اختلالات عمیقتر مثل اختلالات شخصیتی محور دو حرکت کردند با محدودیت های مدل شناخت درمانگری بک رو به رو شدند. بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی مجموعه ای از مشکلات پیچیده و مقاومی را دارند که در بسیاری از موارد روند درمان را متوقف می سازد. بنابراین یانگ تحت تاثیر ساختار گرایی طرحواره درمانی را بنا نهاد که اختلالات شخصیتی و دیگر اختلالهای دیرپا را نشانه رفته است.
تجربه نشان داده است که طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلالهای خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است همچنین این روش در مورد مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوء مصرف کنندگان مواد مخدر کارایی دارد.
محدودیت های شناخت درمانی :
طبق نظر یانگ بیماران برای این که به شناخت درمانی پاسخ مطلوب بدهند باید چندین ویژگی را داشته باشند اما بیماران مبتلا به اختلالات خصیصه ای چند ویژگی زیر را دارند که آنها را برای درمان شناختی – رفتاری نامناسب می سازد:
  • . مشکلات مبهم و آشفته فراوان : برای شناخت درمانی فرد باید مشکلات مشخص و قابل تعریفی داشته باشد تا بتوانیم آنها را کانون و هدف درمان قرار بدهیم .
  • . مشکلات در روابط بین فردی : در شناخت درمانی انتظار میرود که بیمار رابطه ای مشارکتی با درمانگر خود برقرار سازد اما بیماران مبتلا به اختلالات خصیصه ای یا اصلا رابطه ای با درمانگر برقرار نمی سازند یا به نحوی افراطی به وی وابسته می شوند.
  • . انعطاف ناپذیری : انعطاف پذیری در شناخت درمانی لازم است تا بیمار بتواند افکار و رفتارهای خود را با تجزیه و تحلیل شناختی تغییر دهد ولی از مولفه های مشخص اختلالات شخصی وجود رگه هایی از انعطاف ناپذیری است.
  • . اجتناب : چون بیماران مبتلا به اختلالات خصیصه ای بطور دیرپایی از تجربه احساسهای ناخوشایند خود می گریزند (اجتناب هیجانی) و در عین حال از افکار دردناک خود روی گردانند (اجتناب شناختی) بنابراین تکنیک های شناختی غالبا در دستیابی به افکار و احساسات غیر انطباقی این افراد ناموفق هستند.

[ یکشنبه 94/10/6 ] [ 10:9 صبح ] [ سید حسین حسینی ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
این سایت برای دانش آموزان،
خانواده ها،معلمان و همه افرادی
که می خواهند در درس و امور زندگی
موفق باشند تهیه شده است.
امید است که مورد توجه دوستان قرار بگیرد.
لطفا هر گونه سوال مشاوره ای و یا نظراتی داشتید به ایمیل
moshaveran.mot1@gmail.com
ارسال نمائید
لینک های مفید